وجه تسمیه شوش
شهر شوش، مرکز شهرستان شوش استان خوزستان، با پهنه ای حدود 12 کیلومتر مربع در شمال باختری خوزستان در مسیر راه آسفالته اصلی اهواز – دزفول، در 32 درجه و 12 دقیقه پهنای شمالی و 48 درجه و 15 دقیقه درازای خاوری نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد.
در خط ایلامی نام شوش، پایتخت کشور ایلام، به صورت هزوارش نگاشته می شد، یعنی آن را به زبان سومری می نوشتند و به زبان ایلامی می خواندند و این روش عیناً در زبان اکدی هم بود، یعنی در اکدی هم نام شوش را به سومری می نوشتند و به زبان خود آن را می خواندند. صورت هزاوریش نام شوش در ایلامی mus-eren (موش ارن) است، که جزء نخست آن، mus به معنی باغ و جزء دوم آن eren سدر (کنار) می باشد و روی هم به معنی کنارستان یا باغ سدر است. این واژه مرکب که در اکدی و ایلامی «شوشن» می خواندند، یعنی شهر شوش.
حال با توجه به این هزاروش آیا نمی توان گمان برد که به احتمال بسیار قوی واژه شوش در اصل به معنی باغ کنار بوده است. و شاید در آن زمان در این ناحیه درخت کنار بسیاری وجود داشته است.
برخی گفته اند که به باور بعضی از «دانشمندان» شوش به معنای سوسن بوده است چون این ناحیه پر از سوسن های زیبا است و شاید به همین مناسبت نام این شهر را شوشن یعنی سوسن انتخاب کرده اند.
ولی اگر بپذیریم که شوش در اصل به معنای منار یا کنارستان بوده است، این شکافتن جدید، یعنی پیوند شوشن و سوسن را بایستی به صورت دیگری توجیه کنیم واژه سوسن در پهلوی به صورت swsn آمده که مکنزی آن را sosan با واو مجهول خوانده و فره وشی با واو مجهول و هم با واو معروف، یعنی susan در فرهنگ پهلوی خود آورده است. این واژه در عربی، عبری و سریانی که از زبان های سامی هستند دیده می شود. در عربی به فتح سین آمده است، چنان که در قاموس فیروزآبادی نیز ذکر گردیده اما تعدادی از دانشمندان لغت عربی، چون خفاجی (در شفاءالعلیل) آن را به ضم اول نیز نگاشته اند و گفته اند که وزن فوعل به ضم فاء تنها در سه کلمه دیده شده است، که هر سه اعجمی، یعنی معرب هستند و آنها عبارتند از سوسن، صویح، و فوفل، بنابراین شاید اصل واژه از فارسی به عربی رفته باشد. اما در عربی که آن را شوشن susan و در سریانی شوشنو sawsano می خوانند، که هر دو بیان اصلی واژه را به فتح سین اصلی نشان می دهد. از این جهت صورت عربی سوسن به فتح سین را برتر می شمارد و در این صورت در پهلوی هم بایستی با واو مجهول خوانده شود، خواه عربی از فارسی گرفته باشد یا فارسی از یکی از زبان های سامی، چون آرامی یا سریانی گرفته باشد.
به هرحال مشکل است که اصل واژه سوسن را بتوان مشخص کرد، ولی اگر هم به شوش بستگی داشته باشد، شاید به عکس آنچه ذکر شد، یعنی سوسن از شوش گرفته باشد نه شوش از سوسن و به بیان دیگر سوسن شاید در اصل به معنای گل شوش یا گلی که در شوش می روید بوده و این به نظر صحیح تر می آید در این صورت می باید اصل این واژه فارسی باستان به صورت causana بوده باشد، یعنی ریشه ی کلمه ی به صورت تقویت شده درآمده باشد تا نسبت را برساند و این در صورتی است که نام شوش را در فارسی باستان «سوشا» بدانیم.
چنان که در کتاب «کنت» آمده است از روی خط میخی امان دارد که همین واژه را نیز Causa بخوانیم چنان که صورت یونانی آن Sousa نیز ممکن است به هر دو صورت خوانده شود در صورت اخیر تنها پسوند na به آن افزوده شده است که سوسن در این صورت به معنای «شوشی» خواهد بود و این گمان می تواند دلیل واو مجهول در واژه پهلوی سوسن و مفتوح بودن سین اول در واژه عربی سوسن و همسانی های آن ، در عبری و آرامی باشد وگرنه توجیح واو مجهول در پهلوی و نیز صورت عربی و شکل های دیگر به آسانی مقدور نخواهد بود.
شوش که در سنگ نبشته داریوش «خوجه» آمده «هرودوت» آن را سوزیانا و استرابون «الامیس» عیلام می خواند و آن ایالتی بود شامل عیلام قدیم و کشور کاسی ها که شامل خوزستان و لرستان امروز می شده است. حدود آن از جنوب خلیج فارس و از مغرب به بابل و از شمال ماد، و از مشرق پارس بود و رود «خواسب» (کرخه) و کارون در ان جاری بوده است. شهرهای قدیم آن «ماداکتو» نزدیک به رود کرو «خایدالو» نزدیک به خرم آباد کنونی و اهواز بوده که نام قدیمش معلوم نیست.
مرکز این ایالت شهر شوش بود که پایتخت پادشاهان هخامنشی بود و خرابه های آن فعلاً در نزدیکی هفت تپه واقع است بومی های عیلامی در کتیبه های خود آن جا را «خاتام تی» یا «خاپیرتی» می نامیدند. شهر خاراکس در خوزستان که آن را یونانیان «خاراکس اسپاسینی» می گفتند در دهانه دجله قرار داشت. خود ولایت میسان یا میشان به نام «خاراکسن» معروف بود ولایت «اوکسیان» در همسایگی شوش واقع بود و اسکندر مقدونی برای حمله به پارس از این ولایت گذشت.
بعضی از محققان از جمله «اندرآس» لفظ اوکسیان را یونانی شده ی خوزیا می داند.
«حمزه ی اصفهانی» شوش را از خوب و خوش مأخذ دانسته است «ابن مقفع» گفته است که: «نخستین بنایی که پس از طوفان نوح بنا شده حصار شوش بوده است.» «مستوفی» در نزهت القوب بنای شوش را به «مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم» نسبت می دهد و می گوید که: «این اولین شهریست که در خوزستان بنا کرده اند و هوشنگ بر عمارت آن افزوده و قلعه ساخته و بر آن قلعه قلعه ای دیگر در غایت استحکام و شاپور ذولاکتاف تجدید عمارت آن شهر کرده و آن را شاهپور خوره خوانده است.»
نام این شهر در تورات با تلفظ شوش یا شوشن آمده است.
«استرابو» می گوید: «شوش را سوسن پدر «مم نن» بنا کرده است این شهر بسیار وسعت دارد و ارک آن را ممنونیم» می نامند. حصار و معابر و قصرهای شوش به طرز عمارت بابلی ها از آجر و قیر بنا شده است.»
«لسترنج» می گوید: «در جنوب باختری دزفول خرابه هایی از شهر شوش است که به نام سوس ها در قدیم بوده و در نزدیکی رودخانه ی کرخه جا داشته است.»
شهر شوش در قرو وسطا شهری آباد و مرکزی بزرگ برای خوزستان بوده است که چندین شهر در
آن روزگار آبادی و حومه داشته اند و در آن جا قلعه ای محکم و قدیمی و بازارهای باشکوه و مسجدی که ستون های گرد مانند داشته دیدنی و بی نظیر بوده است.
«حمدالله مستوفی» در قرن هشتم بعد از میلاد درباره ی شوش می گوید: «قبر دانیال پیامبر بر جانب غربی آن رود و شهر است و شهر کرخه نزدیک شوش است که اکنون نام آن شهر به نام دور گذاشته اند و رود کرخه می گویند. آن رود که از دامنه ی تپه های شوش می گذرد باقی بوده و به مسافت کمی بالای رود در جانب راست کرخه واقع شده است.
قدمت و عظمت شوش
ر اثر کاوش هایی که باستان شناسان انجام داده اند قدمت شوش را هزاران سال پیش از میلاد دانسته اند و نیز این نکته نشان می دهد که بنای آن در هزاران سال پیش از میلاد مسیح بوده و در طبقات پایین تر آثاری به دست آمده است، که مربوط به هشت هزار سال قبل می باشد و این زمان اواخر عصر حجر یا اوایل عصر مس بوده است. «ابن مقفع» گفته است که: «نخستین بنایی که پس از طوفان نوح بنا شده حصار شوش بوده است.»
«مستوفی» در کتاب «نزهة القلوب» بنای آن را به « مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم ابوالبشر» نسبت می دهد و می گوید: « این اولین شهریست که در خوزستان بنا کرده اند و هوشنگ بر عمارت آن افزوده و قلعه ساخت و بر آن قلعه، قلعه ای دیگر در غایت استحکام و شاپور ذولاکتاف تجدید عمارت آن شهر کرد و شاپور خوره خواند و ...»
شوش در سال 17 هجری قمری به تصرف اعراب مسلمان درآمد، در دوره ی اسلامی نیز مدت ها از شهرهای پرجمعیت و پررونق بود هنگامی که مرکز خوزستان به اهواز انتقال یافت، شوش مرکزیت خود را از دست داد و رفته رفته رو به زوال گذاشت.
شوش یکی از قدیم ترین مراکز متمدن جهان است که قدمت آن از شش هزار سال پیش از این تا اوایل قرن چهارم هجری رسد؛ در این مدت طولانی شهر معمور بوده و مردم آن تمدن با شکوهی داشته و آثاری بس شگرف از خود باقی کذاشته اند.
تپه های شوش نشان دهنده ی آثار بازمانده از دوره ی استقراری هستند که عملاً اسکان در آن بدون وقفه، از آغاز هزاره ی جهارم تا قرن سیزدهم میلادی، ادامه داشته است. دوره ی شوش 1 که قدیم ترین آثار و مواد شناخته شده ی وابسته به دوره ی استقرار و اسکان در منطقه کاوش را دربردارد، در آکروپل آغاز می شود.
شوش در تاریخ عمر طولانی خود دارای دو عصر طلایی بوده است. دوره ی عظمت پادشاهان ایلام در زمان سلطنت «شیلخاک اینشوشیناک» که در این عصر خوزستان کشوری قوی و شوش شهری بسیار آبادان و مجلل و با ساختمان ها و قصرهای سلطنتی و غنایم پربها بوده است. این دوره در سال 645 ق.م به دست آشور «بانی پال» خاتمه یافت. دوره ی دوم عصر شاهنشاهان هخامنشی است که داریوش بزرگ شوش را تجدید عمارت نمود و قصرها و عمارات بسیار عالی و زیبا در آن برپا کرد مانند قصر معروف آپادانا و این شهر را یکی از پایتخت های شاهنشاهی هخامنشی قرار داد و شاهراه تاریخی شوش به ساردس را احداث نمود که به واسطه ی آن این شهر که مرکز سیاست جهان بود مرکز تجارت شرق و غرب نیز گردید.
پس از داریوش، خشایارشاه و دیگر پادشاهان هخامنشی نیز بر قصرهای آن افزودند.
کاوش های باستان شناسی در شوش
«ماک کاون» در سال 1948 م. از سوی مؤسسه شرقی شیکاگو تفحصاتی را در منطقه ی خوزستان آغاز کرد وی جلگه های واقع میان کارون در مغرب و رشته کوه های بختیاری در مشرق و خلیج فارس در جنوب را مورد بررسی قرار داد. وی از شهر اهواز تا خلیج فارس اثری که متعلق به عهد پیش از اشکانیان باشد بدست نیاورد ولی در دره ی رام هرمز در ناحیه ی بهبهان، و در اطراف بندر دیلم آثار متعددی پیدا نمود که متعلق به عهدهای سرتپه از پنج تپه ای که تل غزیز را تشکیل می دهد به عمل آورد. روی بزرگترین تپه های این محل طبقه ای از دوران اسلامی کشف شده و ویرانه های یک قلعه ی ایلامی متعلق به هزاره ی دوم قبل از میلاد ظاهر گشت. زیرا در این طبقه آثار دوران پیش از ایلامی مرکب از الواح و سفال دیده شده است.
یک طبقه ی ده متری متعلق به دوران پیش از تاریخ این طبقه را از زمین بکر جدا می کرد. روی تپه ی دیگری در زیر طبقه ی اسلامی، قبرهای متعلق به هزاره ی اول قبل از میلاد ظاهر گشت و در تپه سوم طبقات بالا شامل آثار متعلق به هزاره ی دوم پیش از میلاد بود.
بین شوشتر و شوش در فاصله 45 کیلومتری جنوب شرقی در محل چغازنبیل، ویرانه هایی از یک شهر ایلامی متعلق به دوران «دوراوتاش» قرار داشته که در قرن سیزدهم قبل از میلاد به وسیله ی «اونتاش هوبان» یا «اونتاش گال» پادشاه ایلام ساخته شده. این شهر در 640 پیش از میلاد به فرمان «آشور پانیپال» در ضمن جنگ با «هومبانالاتاش» سوم آخرین پادشاه ایلامی خراب شد. ویرانه های این شهر را چندین باستان شناس بازدید کرده اند، و آقای «دومکنم» در سال های 1936 تا 1939 در آن گمانه هایی زد و تعداد زیادی از آجرهای که شامل کتیبه های خط میخی بود در ویرانه ای مزبور پیدا شد. پروفسور «گیرشمن» از سال 1952 م. با عنوان ریاست هیئت کاوش کننده فرانسوی در شوش مشغول خاکبرداری در این شهر قدیم شد.
شهر قدیم «دوراونتاش» دو حصار داشته یکی حصار خارجی به طول 1200 متر و عرض 800 متر و دیگری حصار داخلی به طول 400 متر و عرض 200 متر قسمت مقدس شهر در داخل حصار داخلی واقع بوده است. در میان قسمت مقدس شهر، «زیگورات» یا برج چند طبقه ای برپا شده بود. کشف این «زیگورات» یکی از پدیده های بسیار قابل توجهی بوده که تا امروز به وقوع پیوسته است.
در 1850 م. لفتوس و چرچیل در خرابه های شوش تحقیقاتی کردند. بعد از آنها در 1885 دیولافوا با همسرش مشغول تحقیقات در شوش گردید و قصر اردشیر دوم هخامنشی را کشف کرد. این محل در ابتداء قصر داریوش اول بود و بعد از خراب شدن آن به واسطه ی حریقی در زمان اردشیر اول، اردشیر دوم از نو قصری بر خرابه آن بنا کرده بود علاوه براین اکتشاف سرستون و کاشی های زیادی در اینجا پیدا شد. که در موزه لوور پاریس است. از جمله آثاری است موسوم به جاویدان ها که نمونه ای از سپاهیان دوره ی هخامنشی را نشان می دهد موزه لوور پاریس از حیث آثار ایران قدیم بر سایر موزه ها برتری دارد.
پس از «لفتوس» و «دیولافوا» هیئتی در تحت ریاست «دمرگان» برحسب اجازه انحصاری، که دولت ایران به دولت فرانسه داده بود، حفریات را دنبال کرد و (شیل) عالم آشورشناس از اعضای هیئت مزبور بود. از 1946 به بعد «گیرشمن» برروی این منطقه مطالعه و کاوش نمود. اگرچه حفریات شوش هنوز به اتمام نرسیده و چنانکه گویند، نیم قرن دیگر لازم است تا این کار انجام شود، با وجود این از آنچه تا به حال بدست آمده تاریخ عیلام تا اندازه ای روشن گشته و یک دولت بر دولت های بزرگ مشرق قدیم افزوده است. در اینجا آثاری راجع به بابل و آشور بدست آمد که کسی انتظار آن را نداشت، از جمله ستل، حمورابی، پادشاه بابل است که در قرن بیست و یکم قبل از میلاد سلطنت داشت. «رمن گیرشمن» موفق به کشف آثاری در همان سال ها شد که این آثار به «روستای هخامنشی» موسوم است. وی در این روستا 3 لایه ی فرهنگی شناسایی کرد و قدیمترین آنها (روستای هخامنشی) را با محوطه های عصر آهن 2 چون سلک V1 و گیاهان I مقایسه نمود و چون به مسئله ورود آریایی ها به ایران و استقرار آنها در این سرزمین توجهی خاص داشت. به این نتیجه که لایه ی 1 روستایی هخامنشی آثار به جای مانده از پارسیان تازه واردی است که از کوه های زاگرس به این منطقه مهاجرت کرده اند. وی با ادامه ی همین خط فکری ادعا کرد که مصطبه های برد نشانده و مسجدسلیمان محل استقرار شاهان اولیه ی پارسی چون آرشام و آریامنه بوده است. اما حفریات آتی خود وی در این دو مصطبه نشان داد که آنها مربوط به دوره های سلوکی پارتی یا حداکثر اواخر هخامنشی هستند و ارتباطی به اوایل دوره ی هخامنشی ندارند.
از سوی دیگر بعدها مشخص گردید که قدیمترین لایه ی روستاهای هخامنشی مربوط به نیمه ی دوم دوره ی ایلام نو (725 تا 520 ق.م) است و آن هم ارتباطی به هخامنشیان ندارد. همین نکات موجب شد که نظریه ی استقرار پارسیان پیش از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی در شوش یا حدود آن منتفی شود.
وقتی که «مورگان» در سال 1897 م. تشکیلات هیئت اعزامی به ایران را بوجود آورد متوجه شد که بنای قابل دوامی برای انجام عملیات حفاری در محل بوجود آید، زیرا عملیات حفاری ممکن بود در حدود چهل سال به طول انجامد، به همین جهت تصمیم گرفت بنائی بسازد که گنجایش آن را داشته باشد که افراد هیئت اعزامی و لوازم علمی و اسباب های حفاری و آثاری که کشف می شود را جای دهد. این قلعه در منتهی الیه شمال تل «آکروپل» شوش بر بلندی بنا شده و مشرف بردشت و بر تمام قسمت هایی که عملیات حفاری در آن انجام می شود می باشد. این قلعه در نقطه ای ساخته شده بود که اعصار قدیم نیز در آن استحکاماتی وجود داشته است.
به طور کلی ویرانه های شوش روی چهار تپه ی بزرگ تشکیل شده بود:
تپه ی قدیمی در شهر پادشاهی در ابتدا به وسیله ی ایلامی ها ساخته شده. بیشتر آثار مهم شوش در روی این تپه پیدا شده است این تپه تا کف زمین سی متر ارتفاع دارد. خاکبرداری و کاوش تا طبقات پیش از تاریخ ادامه یافته و در ضمن آن به طبقات اسلامی و ساسانی و اشکانی و سلوکی و هخامنشی و ایلامی جدید و پیش از ایلامی برخورد کرده اند. [که در بالای این تپه قلعه فوق الذکر بنا گردید].
قسمت دیگر که از سه تل تشکیل می گردد خیلی مهمتر است و به طور قطع در اطراف آن حصار و استحکامات دیگر بوده است ولی محیط آن مجموعاً از 4200 متر تجاوز نمی کند که این مطلب با گفته ها و تخمین مورخ یونانی «استرابون» تطبیق نمی کند، به عقیده ی وی محیط شهر شوش در حدود 12 کیلومتر بوده است؛ که در این صورت باید گفت «استرابون» حومه ی شهر را نیز به حساب آورده است.
از نکات عمده ی این دوره، رواج و گسترش خط است که در اواخر هزاره ی چهارم به وجود آمده بود این هزاره شامل دوره های اولیه عصر «ایلام متقدم» (عیلام) در شوش و نیز برخی از طبقات سیلک است. اهمیت تمدن شوش، بیش از هر چیز مربوط به استفاده از خط است. در نخستین آثاری که خط تمام تصویری بر روی آنها منظور شده است، دانشمندان ارقام متعدد و حتی جمع آنها را تشخیص داده اند که می توان این اشیاء را در زمره ی اولین اسناد حساب بشر در منطقه تلقی کرد. اگرچه به دلایل اقتصادی وقفه ای در گسترش خط به نواحی دیگر بوجود آمد، اما پیدایش خط از مسائل بسیار مهم در توسعه ی فرهنگی نواحی بوده است و آن را به منزله ی سرآغازی برای ورود به ادوار تاریخی دانسته اند.
در حدود هزاره ی سوم ق.م سلسله ی جدید عیلام حکمرانانی مانند شوتروک – ناخونته، کوتیر – ناخونته، شیلهاک – اینشوشیناک، «عهد طلایی» عیلام را به وجود آوردند. یکی از اسلاف این پادشاهان به نام اونتاش – هوبان (یا اونتاش – گال) که بزرگترین بانی این شاهنشاهی – که مجدداً نیرو گرفته بود – به شمار می رود، کشور را با شهرهای جدید بیاراست و شهرهای کهن را تعمیر کرد. اگر از روی مجسمه ی زوجه ی اونتاش هوبان، یعنی ملکه ناپیر – اسو داوری کنیم، باید بگوییم که هنرها، و در رأس آنها فلزکاری، به درجه ای بسیار عالی از کمال رسیده بود. بابل با سلسله ی منحط کاسی دیگر رقیبی خطرناک به شمار نمی رفت. تهدید بیشتر از جانب آشور بود که دست دوستی به سوی بابل دراز کرده بود. در این میان جنگی درگرفت، و در نتیجه عیلام به نخستین موفقیت های خود نایل آمد.
عیلام در زمان سلطنت شوتروک – ناخونته ی اول (1207 – 1171 ق.م) به اوج قدرت خود رسید. وی معابری در همه ی شهرهای مهم قلمرو خویش بنا کرد. شوتروک ناخونته در رأس قوای آشوری حرکت کرده به بابل هجوم برد، و آخرین نماینده ی سلسله ی کاسی را برانداخت و پسر خود، کویتر – ناخونته، را جانشین کرد، و این پادشاه مجسمه ی مردوک، خدای ملی بابل، را به شوش انتقال داد و کشور بابل از تسلط کوهستانیان ایران نجات یافت، و زیر یوغ ایرانیان ساکن دشت درآمد. در زمان شاه شیلهاک – اینشوشیناک (1165 – 1151 ق.م) عیلام فتوحات خود را به نقاط دور کشانید: سپاهیان او در شمال فاتح بودند و تا ناحیه ی دیاله نفوذ کردند و به محوطه ی کرکوک رسیدند، آشور را هرچه دورتر راندند و بابل را محاصره نمودند. همه ی دره ی دجله، قسمت بیشتر ساحل خلیج فارس، و سلسله ی جبال زاگرس تحت تسلط عیلامیان درآمد. همه ایران غربی، که با الحاق سرزمین هایی در مغرب و جنوب جبال وسعت یافته بود، در این زمان متحد شده و تشکیل نخستین شاهنشاهی را در تحت تسلط عیلام دادند.
هنگام فتوحات مذکور، تجدید نیروی ملی در عیلام صورت گرفت: کتیبه غالباً فقط به زبان عیلامی و به خط مقدم نوشته می شد، عکس العمل ضد فرهنگ خارجی شدیدتر شد، اینشوشیناک خدای ملی گردید، و پادشاه و خاندان سلطنتی در طول حیات خود خدا محسوب شدند. تجددی در هنر و معماری پیدا شد، و یکی از مراکز عمده ی هنر شهر شوش بود.
جدول زمانی تمدن های قدیم ایران
نواحی جنوبی ایران | نواحی مرکزی ایران | نواحی شمال ایران | قبل از میلاد |
جلگه شوش دهکده کشاورزی علی کش
شوش الف شوش ب شوش ج شوش د
شوش A سفال منقوش (سیلکI) ابزار مسی مهرهای مسطح
شوش B چرخ سفالگری
شوش C شهر نشینی |
مرحله نو سنگی سراب، غار هوتو
تپه سیاه بید
سیلک III، حصار I سفال منقوش، چرخ سفالگری، ابزار مسی، مهرهای مسطح
سیلک IV نقوش شوش، انحطاط |
تپه سولدوز، حاجی فیروز (نزدیک حسنلو)
دالمانیه نزدیک حسنلو
پیزدلی تپه (نزدیک حسنلو) | 6000
4000
3500
3000 |
مهر استوانه ای
شوش D گیاهان IV سفال چند رنگ
آرامگاه ها، سلسله اول اوان فرمانروایی آکد در شوش سقوط شوش احتمالاً به دست گوتی ها تسلط اورشوم بر شوش ویرانی اور به وسیله عیلام دوران عیلام قدیم
شاهان عیلامی سیماش در برخورد و تماس با سلسله های ایسبن، لارما، اشئونا
دوران عیلام میانی هجوم گوتی ها، کاستی ها گسترش عیلام اونتگاش حدود 30 | سفال منقوش
دوران مفرغ حصار II ظهور سفال خاکستری داغدار
حصار III، تورنگ تپه فلزکاری، انتشار سفال خاکستری
|
دوران مفرغ
حسنلو IV سفال منقوش نخودی قابل مقایسه با سفال خابور |
2500
2000
1000
|
سال و 1265 ق.م چغازنبیل شوترک – نهوتنه و 1170 ق.م کیدین خوتران 1230 ق.م
شیلهاک – اینشوشیناک 1160 ق.م و دوران عیلام جدید
نابودی شوش به وسیله سکاها در ایران آشور بانی پال در حدود سال 640 ق.م |
دوران آهن |
دوران آهن حسنلو
(دوران ته دکمه ای)
همزمان با سیلک VI(A) گیان I حسنلو IV همزمان با سیلک VI(B) گیان I
دوران سفال خاکستری هجوم اوراتویی هنر مادها گنجینه زیویه حسنلو III |
900 800 700 600 500 |